انتخاب برگر درباره شخصیت غذایی ما چه می‌گوید؟

کلوزآپ برگر با لایه‌های پنیر و سس در فضای تیره؛ تصویر مرتبط با شخصیت غذایی، سلیقه غذایی و انتخاب برگر

این‌که از بین منوی برگرها کدام را انتخاب می‌کنیم، فقط یک «سفارش» نیست؛ اغلب یک ردپا از شخصیت غذایی ماست. منظور از شخصیت غذایی، یک برچسب قطعی برای آدم‌ها نیست؛ بلکه یک چارچوب سبک و نیمه‌علمی برای فهمیدن الگوهای ترجیح است: چه طعم‌هایی را راحت‌تر می‌پذیریم، از چه بافت‌هایی لذت می‌بریم، چه‌قدر دنبال تجربه‌های جدید می‌رویم، و در چه موقعیت‌هایی به «امنیتِ طعمِ آشنا» برمی‌گردیم.

در فضای فارسی، محتوای «شخصیت‌شناسی با غذا» زیاد است؛ اما مشکلش این است که با قطعیت حکم می‌دهد: «اگر فلان را دوست داری، پس فلان شخصیتی!» این مقاله دقیقاً برای حل همین مسئله نوشته شده: سرگرم‌کننده و قابل‌اجرا باشد، اما ادعای قطعی نداشته باشد. ما ترجیحات برگری را مثل یک پروفایل طعمی نگاه می‌کنیم؛ چیزی شبیه نقشه سلیقه، نه حکم شخصیت.

اگر دوست دارید با عینک دقیق‌تر به انتخاب برگر نگاه کنید، این متن را مثل یک آزمایشگاه خانگی بخوانید: چند مفهوم علمی کوتاه، چند تیپ ترجیحی با توضیح طعمی، یک کوییز ۱۰–۱۲ سؤال، و در پایان هم چند خطای شناختی که ممکن است «خودشناسی غذایی» ما را منحرف کند.

شخصیت غذایی چیست و چه نیست؟

«شخصیت غذایی» یعنی الگوی نسبتاً پایدار انتخاب‌های ما در غذا: این‌که معمولاً به سمت چه طعم‌هایی می‌رویم، با چه چیزهایی راحت نیستیم، و چه محرک‌هایی (حال‌وهوا، جمع، خاطره، قیمت، تصویر) تصمیم ما را تغییر می‌دهد. این مفهوم بیشتر از آن‌که روان‌شناسیِ شخصیت به معنای کلاسیک باشد، به روان‌شناسی انتخاب و حساسیت حسی نزدیک است.

پس اگر امروز یک برگر کلاسیک سفارش می‌دهید و فردا یک برگر تند، تناقض نیست؛ ممکن است موقعیت فرق کرده باشد: خسته‌اید و طعم آشنا می‌خواهید، یا برعکس، حوصله‌تان سر رفته و دنبال هیجان هستید. به همین دلیل بهتر است شخصیت غذایی را «طیفی» ببینیم، نه یک تیپ ثابت.

فرق «الگوی ترجیح» با «قضاوت شخصیت”

الگوی ترجیح می‌گوید: «این فرد معمولاً طعم‌های تند را بیشتر می‌پسندد» یا «با بافت‌های خیلی نرم ارتباط نمی‌گیرد». اما قضاوت شخصیت می‌گوید: «پس این فرد فلان ویژگی اخلاقی را دارد». اولی قابل مشاهده و قابل تغییر است؛ دومی اغلب بی‌پایه و گمراه‌کننده.

به زبان ساده: انتخاب برگر می‌تواند نشانه‌ای از «سبک تجربه‌کردن طعم» باشد، نه سندی برای قضاوت درباره شخصیت اجتماعی یا ارزش‌های فردی.

توضیح علمی کوتاه

برای اینکه کوییز و تیپ‌ها معنی‌دار شوند، لازم است چند مفهوم پایه را بدانیم. این‌ها خلاصه‌ای کاربردی از نگاه «گاستروفیزیک» (حس‌پژوهی غذا) و روان‌شناسی تصمیم‌گیری است: ما طعم را فقط با زبان نمی‌چشیم؛ بو، بافت، دما، خاطره و حتی انتظار ذهنی هم در آن دخیل‌اند.

نئوفوبیا/نئوفیلیا غذایی (ترس/علاقه به طعم جدید)

برخی آدم‌ها «نئوفیل» هستند: از طعم‌های جدید، ترکیب‌های غیرمنتظره، سس‌های متفاوت یا پروفایل‌های اسیدی/تخمیری استقبال می‌کنند. بعضی دیگر «نئوفوب»‌ترند: ترجیح می‌دهند در محدوده امن طعم‌های آشنا بمانند. هیچ‌کدام بهتر یا بدتر نیست؛ فقط دو سبک مواجهه با ناشناخته‌هاست.

در برگر، نئوفیلیا می‌تواند خودش را با انتخاب‌های تندتر، اسیدی‌تر، یا تاپینگ‌های خاص نشان دهد؛ نئوفوبیا هم با انتخاب‌های کلاسیک و کم‌ریسک‌تر.

حساسیت به تندی، تلخی و بافت

تندی (کپسایسین) بیشتر شبیه «حس درد/گرما» است تا مزه کلاسیک؛ برای همین آستانه تحمل افراد فرق می‌کند. تلخی هم در برخی افراد سریع‌تر برجسته می‌شود و ممکن است باعث دوری از بعضی سس‌ها یا سبزیجات خاص شود. بافت هم یک بازیگر اصلی است: بعضی‌ها عاشق تردی و کراست‌اند، بعضی‌ها بافت نرم و یکنواخت را ترجیح می‌دهند.

نکته مهم: حساسیت حسی می‌تواند با تجربه، تکرار، و حتی خلق‌وخو تغییر کند؛ پس باز هم حکم قطعی نمی‌دهیم.

نقش خاطره و نوستالژی در انتخاب‌های کلاسیک

انتخاب کلاسیک‌ها خیلی وقت‌ها از «حافظه طعمی» می‌آید: اولین تجربه‌های خوشایند، دورهمی‌های قدیمی، یا حتی حس امنیت در یک روز شلوغ. از نگاه چارلز اسپنس، انتظار و زمینه (Context) می‌تواند ادراک طعم را تغییر دهد؛ یعنی همان برگر در دو روز متفاوت، برای شما دو مزه متفاوت دارد.

برای همین است که بعضی‌ها وقتی حالشان خوب نیست، خودبه‌خود به سمت برگرهای ساده‌تر و آشنا می‌روند.

تیپ‌های ترجیحی در برگر (با توضیح طعمی دقیق)

در این بخش، چهار تیپ ترجیحی را معرفی می‌کنیم. تأکید: این‌ها «برچسب شخصیتی» نیستند؛ فقط لنزی برای دیدن سلیقه غذایی‌اند. ممکن است شما در دو تیپ امتیاز بالا بگیرید، یا بسته به موقعیت تغییر کنید.

تیپ ترجیحیچیزی که دنبال می‌کندآنچه معمولاً آزار می‌دهدنشانه‌های رایج در انتخاب برگر
کلاسیک‌طلب‌هاتعادل، آشنایی، «همان چیزی که باید باشد»ترکیب‌های خیلی عجیب یا اسیدیته تیزپنیر-گوشت-سس کلاسیک، ریسک پایین
ماجراجوهاهیجان حسی، لایه‌های تند/ترش/دودیطعم‌های خیلی یکنواخت و بدون اوجتندی بالاتر، اسیدیته، سس‌های خاص
مینیمال‌هاکیفیت‌محوری، مزه واقعی گوشت/نانشلوغی لایه‌ها، سس زیاد، شیرینی غالبکم‌تاپینگ، تمرکز روی پتی و پخت
بافت‌محورهاتردی، کراست، تضاد نرم/تردبافت یکدست و «خمیری»علاقه به کراست پتی، پیاز ترد، بیکن/کرانچ

کلاسیک‌طلب‌ها (تعادل و آشنایی)

کلاسیک‌طلب‌ها دنبال برگری هستند که همه چیزش «سر جای خودش» باشد: گوشت با مزه واضح و اومامی، پنیر که نقش چسب طعمی را بازی کند، سس‌هایی که شیرینی-اسیدیته را متعادل کنند، و سبزیجاتی که تازه‌گی بدهند نه اینکه مسیر را عوض کنند. برای این تیپ، بهترین برگر آن است که در لقمه اول بتواند حدس بزند ادامه مسیر چیست.

نکته طعمی: کلاسیک‌طلب‌ها معمولاً از اسیدیته خیلی تیز (ترشی زیاد) یا طعم‌های تخمیری غالب خوششان نمی‌آید؛ چون حس می‌کنند «طعم برگر» را به سمت دیگری می‌برد.

ماجراجوها (تندی/تخمیر/اسیدیته)

ماجراجوها دنبال اوج‌های حسی‌اند: تندی که گرم کند، اسیدیته که دهان را جمع کند و دوباره باز کند، یا دودی‌بودن که عمق بدهد. این تیپ، از «تکرار» خسته می‌شود و دوست دارد در هر چند لقمه، یک نقطه اوج یا پیچش طعمی تجربه کند.

چالش رایج: ماجراجویی گاهی به «شلوغی» ختم می‌شود؛ یعنی چند طعم قوی هم‌زمان وارد می‌شوند و نتیجه مبهم می‌شود. راه‌حل، انتخاب یک محور اصلی (مثلاً تندی) و یک همراه (مثلاً اسیدیته کنترل‌شده) است.

مینیمال‌ها (کم‌لایه، کیفیت محور)

مینیمال‌ها شبیه کسانی‌اند که در موسیقی، نسخه آکوستیک را ترجیح می‌دهند: کم‌ادعا، اما دقیق. آن‌ها می‌خواهند کیفیت پتی و نان را واضح حس کنند. سس زیاد یا تاپینگ‌های متعدد را مثل «پوشاندن صدا» می‌بینند. برایشان مهم است پخت درست باشد، نمک و فلفل کنترل شده باشد، و تعادل چربی/آبداری حفظ شود.

اگر شما بعد از اولین لقمه، به جای گفتن «چه سس باحالی»، می‌گویید «چه پتی خوش‌ساختی»، احتمالاً در این تیپ امتیاز خوبی می‌گیرید.

بافت‌محورها (تردی، کراست، crunch)

برای بافت‌محورها، صدا و حس دهانی مهم است: کراستِ خوب روی پتی، تردی پیاز، یا تضاد نان گرم با لایه خنک‌تر سبزیجات. این تیپ ممکن است حتی طعم را هم از مسیر بافت تجربه کند؛ یعنی «تردی» را معادل «تازه‌گی» و «کیفیت» بداند.

راه‌حل یک مشکل رایج: اگر بافت‌محورید اما از خشکی بدتان می‌آید، دنبال ترکیب «تردی + رطوبت کنترل‌شده» باشید: تردی در یک لایه، نه در همه لایه‌ها.

یک کوییز کوتاه قابل اجرا

این کوییز «کوییز شخصیت برگری» نیست که به شما حکم بدهد؛ هدفش این است که پروفایل طعمی‌تان را تخمین بزند. یک کاغذ بردارید و برای هر سؤال، گزینه‌ای را انتخاب کنید که بیشتر به شما نزدیک است.

روش امتیازدهی

برای هر سؤال، به گزینه‌ای که انتخاب می‌کنید امتیاز بدهید:

  • A = 1 امتیاز (کلاسیک‌طلب)
  • B = 1 امتیاز (ماجراجو)
  • C = 1 امتیاز (مینیمال)
  • D = 1 امتیاز (بافت‌محور)

در پایان، ببینید کدام حرف بیشتر تکرار شده است. اگر دو حرف نزدیک بودند، شما پروفایل ترکیبی دارید (که بسیار رایج است).

سؤالات (۱۲ سؤال چندگزینه‌ای)

  1. وقتی منو را می‌بینید، بیشتر چه چیزی شما را جذب می‌کند؟
    A) ترکیب‌های آشنا و امتحان‌پس‌داده
    B) یک آیتم با توصیف غیرمنتظره یا جسورانه
    C) گزینه‌ای که ساده به نظر می‌رسد اما روی کیفیت تأکید دارد
    D) چیزی که وعده تردی/کراست/کرانچ می‌دهد
  2. تندی برای شما بیشتر…
    A) بهتر است خیلی ملایم باشد
    B) بخشی از هیجان غذاست
    C) اگر مزه گوشت را نپوشاند، قابل قبول است
    D) اگر همراه با بافت ترد باشد، جذاب‌تر می‌شود
  3. اگر مجبور شوید فقط یک سس انتخاب کنید:
    A) سس کلاسیک و متعادل
    B) سس تند یا اسیدی‌تر
    C) ترجیح می‌دهم خیلی کم یا اصلاً نباشد
    D) سسی که کنار یک لایه ترد خوب بنشیند (مثلاً دیپ‌طور)
  4. ترشی/اسیدیته در برگر…
    A) کم و کنترل‌شده
    B) هرچه واضح‌تر، بهتر
    C) فقط برای بالانس چربی، نه بیشتر
    D) اگر باعث تیزشدن تجربه بافتی شود، دوست دارم
  5. در یک لقمه ایده‌آل، شما بیشتر دنبال…
    A) هماهنگی و نرمی کلی
    B) شوک طعمی و تغییر ریتم
    C) مزه اصلی پتی و نان
    D) تضاد نرم/ترد و حس کرانچ
  6. اگر یک برگر «خیلی شلوغ» باشد، واکنش شما چیست؟
    A) معمولاً انتخابش نمی‌کنم
    B) اگر طعم‌هایش درست بالانس شده باشد، دوست دارم
    C) احساس می‌کنم کیفیت اصلی گم می‌شود
    D) اگر شلوغی‌اش بافت‌های جذاب بسازد، می‌پذیرم
  7. پنیر در برگر برای شما…
    A) باید کلاسیک و متعادل باشد
    B) می‌تواند قوی‌تر و جسورانه‌تر باشد
    C) بهتر است کم باشد تا گوشت حرف بزند
    D) اگر کش‌داری و بافتش خوب باشد، خیلی مهم است
  8. وقتی از یک برگر تعریف می‌کنید، بیشتر می‌گویید…
    A) «خوش‌تعادل بود»
    B) «طعمش متفاوت و هیجان‌انگیز بود»
    C) «پتی‌اش عالی پخته شده بود»
    D) «تردی و کراستش فوق‌العاده بود»
  9. اگر قرار باشد همیشه یک برگر ثابت داشته باشید…
    A) یک گزینه کلاسیک و قابل اعتماد
    B) یک گزینه با قابلیت شخصی‌سازی و تغییر سطح تندی
    C) یک گزینه ساده و کیفیت‌محور
    D) یک گزینه با بافت ترد ثابت و قابل اتکا
  10. در انتخاب نوشیدنی کنار برگر…
    A) ترجیح می‌دهم مزه‌ها خیلی درگیر نشوند
    B) نوشیدنی را هم بخشی از بازی طعمی می‌بینم
    C) نوشیدنی خنثی‌تر که مزه اصلی را نگه دارد
    D) چیزی که دهان را بین لقمه‌ها تازه کند تا تردی بیشتر حس شود
  11. اگر دو گزینه داشته باشید: یکی «خوش‌طعم اما نرم»، یکی «متوسط اما ترد»، کدام را می‌گیرید؟
    A) خوش‌طعمِ نرم
    B) بسته به اینکه چه طعم جدیدی دارد، شاید ترد را
    C) خوش‌طعمِ نرم، اگر کیفیت گوشت بهتر باشد
    D) متوسط اما ترد
  12. به طور کلی شما…
    A) از انتخاب مطمئن لذت می‌برم
    B) از ریسک حساب‌شده لذت می‌برم
    C) از سادگی دقیق لذت می‌برم
    D) از تجربه حسیِ بافت‌محور لذت می‌برم

تفسیر نتیجه: پروفایل طعمی و پیشنهاد انتخاب

حرف غالب شما نشان می‌دهد احتمالاً در کدام مسیر راحت‌تر هستید:

  • غالب A (کلاسیک‌طلب): پروفایل متعادل. پیشنهاد: سس‌های کلاسیک، تاپینگ‌های آشنا، تندی پایین تا متوسط.
  • غالب B (ماجراجو): پروفایل هیجان‌جو. پیشنهاد: تندی متوسط تا بالا، اسیدیته کنترل‌شده، یک عنصر دودی یا تخمیری (در حد همراه).
  • غالب C (مینیمال): پروفایل کیفیت‌محور. پیشنهاد: تاپینگ کم، سس حداقلی، تمرکز روی پخت و کیفیت پتی/نان.
  • غالب D (بافت‌محور): پروفایل کرانچ‌دوست. پیشنهاد: عناصر ترد (پیاز ترد/کراست پتی)، دیپ‌های متعادل، توجه به نظم لایه‌بندی.

اگر دو حرف نزدیک بود (مثلاً A و C)، یعنی شما «کلاسیکِ کیفیت‌محور» هستید؛ یا اگر B و D نزدیک بود، یعنی «هیجان با محور بافت» را ترجیح می‌دهید.

خطاهای شناختی در خودشناسی غذایی

دانیل کانمن توضیح می‌دهد ذهن ما دو سیستم دارد: یکی سریع و شهودی، یکی کند و تحلیلی. در انتخاب غذا، سیستم سریع اغلب فرمان را دست می‌گیرد؛ برای همین ممکن است فکر کنیم «این سلیقه واقعی من است»، درحالی‌که چند اثر روانی در تصمیم دخالت داشته است. شناخت این خطاها باعث می‌شود پروفایل طعمی‌تان را دقیق‌تر ببینید.

اثر جمع و فضای مصرف

در جمع دوستان، خیلی‌ها جسورتر سفارش می‌دهند (یا برعکس، محافظه‌کارتر می‌شوند تا شبیه جمع باشند). موسیقی، شلوغی، حتی سرعت سرو هم ادراک ما از طعم را تغییر می‌دهد. ممکن است شما در یک شب پرهیجان، «تندی بالا» را دوست داشته باشید؛ اما همان گزینه را در یک روز کاریِ خسته‌کننده پس بزنید.

راه‌حل عملی: اگر می‌خواهید سلیقه واقعی‌ترتان را بفهمید، یک‌بار در شرایط آرام و بدون فشار جمع، همان انتخاب را تکرار کنید و مقایسه کنید.

اثر قیمت/برند/ظاهر

ظاهر خوش‌عکس، قیمت بالاتر، یا شهرت یک نام می‌تواند انتظار ذهنی بسازد؛ و انتظار ذهنی روی تجربه واقعی اثر می‌گذارد. این به معنی «توهم» نیست؛ یعنی مغز ما طعم را با پیش‌فرض‌ها ترکیب می‌کند. در نتیجه ممکن است یک برگر را فقط چون گران‌تر است «خوش‌طعم‌تر» حس کنیم.

راه‌حل عملی: گاهی «تست کور» ذهنی انجام دهید: به جای اینکه از اسم و توضیح منو شروع کنید، از این سؤال شروع کنید که «الان دنبال چه حس طعمی‌ام؟ تعادل، هیجان، سادگی، یا بافت؟»

 وقتی سلیقه به زبان طراحی طعم تبدیل می‌شود

اگر قرار باشد شخصیت غذایی را جدی‌تر و دقیق‌تر ببینیم، باید آن را به «زبان طراحی» تبدیل کنیم: یعنی بفهمیم هر پروفایل طعمی چه نیاز حسی دارد و چطور می‌شود آن را با ساختار، سس، و لایه‌بندی پاسخ داد. این دقیقاً همان نقطه‌ای است که یک برند می‌تواند از «فقط منو» به «مهندسی تجربه» برسد.

در کیوب برگر، ایده این است که انتخاب‌ها تصادفی نباشند؛ یعنی سلیقه‌ها به یک چارچوب تبدیل شوند تا هرکس انتخاب دقیق‌تری داشته باشد. اگر دوست دارید نگاه عمیق‌تری به این چارچوب داشته باشید، مطالعه روانشناسی غذا کمک می‌کند بفهمید چرا گاهی طعمِ یکسان در موقعیت‌های مختلف متفاوت حس می‌شود.

از طرف دیگر، وقتی از «پروفایل طعمی» حرف می‌زنیم، باید بدانیم طعم فقط سس نیست؛ ساختار هم هست. برای همین پیشنهاد می‌شود یک‌بار هم مرور کنید که اجزای برگر چگونه روی تجربه اثر می‌گذارند؛ در این مسیر، صفحه ساختار و اجزای برگر می‌تواند دید شما را درباره نقش نان، پتی، پنیر و نظم لایه‌ها دقیق‌تر کند.

و اگر می‌خواهید نگاه علمی‌تر به خودِ طعم داشته باشید (از بو تا بافت و از انتظار ذهنی تا بالانس مزه‌ها)، سر زدن به علم طعم در برگرسازی کمک می‌کند نتیجه کوییز را از «سرگرمی» به «خودشناسی قابل استفاده» نزدیک‌تر کنید.

 انتخاب برگر، آینه سلیقه است نه حکم شخصیت

انتخاب برگر می‌تواند چیزهایی درباره شخصیت غذایی و سلیقه غذایی ما بگوید: این‌که با طعم جدید راحتیم یا نه، تندی و اسیدیته را چطور تجربه می‌کنیم، بافت برایمان چقدر مهم است، و نوستالژی چه سهمی در تصمیم‌مان دارد. اما این نشانه‌ها نباید به قضاوت‌های قطعی تبدیل شوند؛ چون انتخاب غذا همیشه تحت تأثیر موقعیت، جمع، انتظار ذهنی و حتی خستگی روزانه است.

اگر این مقاله را مثل یک ابزار نگاه کنید، ارزشش این است: دفعه بعد که منو را باز می‌کنید، به جای «چی بخورم؟» از خودتان بپرسید «الان دنبال چه تجربه‌ای هستم؟ تعادل، هیجان، سادگی یا کرانچ؟» همین سؤال ساده، انتخاب را دقیق‌تر و رضایت‌بخش‌تر می‌کند.

  • شخصیت غذایی = الگوی ترجیح، نه برچسب شخصیتی
  • تندی/تلخی/بافت، آستانه‌های فردی دارند و قابل تغییرند
  • نوستالژی می‌تواند انتخاب کلاسیک را منطقی و لذت‌بخش کند
  • کوییز را برای شناخت «پروفایل طعمی» استفاده کنید، نه قضاوت

اگر نتیجه کوییزتان را به زبان ساده برای خودتان نوشتید (مثلاً «کلاسیکِ کیفیت‌محور» یا «ماجراجوی بافت‌دوست»)، دفعه بعد انتخاب‌تان را بر همان اساس تنظیم کنید و تجربه‌تان را با دوستانتان به اشتراک بگذارید؛ شما دارید کم‌کم «طعم» را مثل یک مهارت می‌خوانید، نه فقط یک هوس.

سوالات متداول

۱. آیا واقعاً انتخاب برگر شخصیت ما را مشخص می‌کند؟

پاسخ: نه؛ انتخاب برگر بیشتر درباره الگوی ترجیح و پروفایل طعمی است و تحت‌تأثیر موقعیت، حال‌وهوا و تجربه‌های قبلی تغییر می‌کند.

۲. شخصیت غذایی یعنی چه و چه کاربردی دارد؟

پاسخ: شخصیت غذایی یعنی الگوی تکرارشونده سلیقه شما در طعم و بافت؛ کاربردش این است که انتخاب دقیق‌تری داشته باشید و از غذا بیشتر لذت ببرید.

۳. اگر نتیجه کوییز من بین دو تیپ بود، یعنی چه؟

پاسخ: یعنی شما پروفایل ترکیبی دارید که کاملاً طبیعی است؛ می‌توانید بسته به موقعیت، بین دو مسیر طعمی جابه‌جا شوید.

۴. چرا بعضی روزها برگر تند دوست دارم و بعضی روزها نه؟

پاسخ: چون حساسیت حسی و تصمیم‌گیری غذایی به خستگی، استرس، جمع و حتی انتظار ذهنی وابسته است و یکدست باقی نمی‌ماند.

۵. بافت در تجربه برگر چقدر مهم است؟

پاسخ: برای بسیاری از افراد بسیار مهم است؛ تردی، کراست و تضاد بافت‌ها می‌تواند ادراک طعم را تقویت کند یا برعکس، تجربه را خراب کند.

منابع

Charles Spence, Gastrophysics: The New Science of Eating
Daniel Kahneman, Thinking, Fast and Slow

هانیه مقدم با نگاهی انسانی و روایت‌محور، برگر را از زاویهٔ سبک زندگی، احساس و هویت غذایی بررسی می‌کند. برای او غذا صرفاً یک محصول نیست؛ تجربه‌ای است که در حافظه، روابط، سلیقه و حال‌وهوای افراد ریشه دارد. هانیه در نوشته‌هایش از روان‌شناسی انتخاب غذا، لحظه‌های دور میز، تجربه‌های پشت‌صحنهٔ کیوب، و نقش برگر در زندگی روزمره می‌گوید. متن‌های او گرم، صمیمی اما دقیق‌اند رشته‌ای از روایت‌های کوتاه و تأمل‌برانگیز که نشان می‌دهند چرا یک برگر می‌تواند بخشی از سبک زندگی باشد. او مخاطب را به گفت‌وگویی آرام دعوت می‌کند؛ گفت‌وگویی دربارهٔ برگر، انسان و معناهای کوچک زندگی.
هانیه مقدم با نگاهی انسانی و روایت‌محور، برگر را از زاویهٔ سبک زندگی، احساس و هویت غذایی بررسی می‌کند. برای او غذا صرفاً یک محصول نیست؛ تجربه‌ای است که در حافظه، روابط، سلیقه و حال‌وهوای افراد ریشه دارد. هانیه در نوشته‌هایش از روان‌شناسی انتخاب غذا، لحظه‌های دور میز، تجربه‌های پشت‌صحنهٔ کیوب، و نقش برگر در زندگی روزمره می‌گوید. متن‌های او گرم، صمیمی اما دقیق‌اند رشته‌ای از روایت‌های کوتاه و تأمل‌برانگیز که نشان می‌دهند چرا یک برگر می‌تواند بخشی از سبک زندگی باشد. او مخاطب را به گفت‌وگویی آرام دعوت می‌کند؛ گفت‌وگویی دربارهٔ برگر، انسان و معناهای کوچک زندگی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 + دوازده =